پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ
نوشته شده در چهار شنبه 26 فروردين 1394
بازدید : 369
نویسنده : roholla

ﺍﺭﺳﺎﻟﯽ ﺍﺯ: ﻣﺤﻤﺪ ﻃﺎﻫﺎ ﺍﺳﺪ ﺁﺑﺎﺩﯼ
22 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ
یه روز یه استاد فلسفه میاد سر کلاس و به دانشجوهاش میگه: «امروز میخوام ازتون امتحان بگیرم ببینم درسهایی رو که تا حالا بهتون دادمو خوب یاد گرفتین یا نه…!»
بعد یه صندلی میاره و میذاره جلوی کلاس و به دانشجوها میگه: «با توجه به مطالبی که من تا به امروز بهتون درس دادم، ثابت کنید که این صندلی وجود نداره!»
دانشجوها به هم نگاه کردن و همه شروع کردن به نوشتن روی برگه.
بعد از چند لحظه یکی از دانشجوها برگه شو داد و از کلاس خارج شد.
روزی که نمره ها اعلام شده بود، بالاترین نمره رو همون دانشجو گرفته بود!
اون فقط رو برگه اش یه جمله نوشته بود: «کدوم صندلی؟»


:: موضوعات مرتبط: ﺍﺭﺳﺎﻟﯽ ﮐﺎﺭﺑﺮﺍﻥ , ,
:: برچسب‌ها: ﺍﺳﺘﺎﺩ , ﻓﻠﺴﻔﻪ , ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ , ﺻﻨﺪﻟﯽ , ﮐﻼﺱ , ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ , ﺑﺎﻼ ﺗﺮﻳﻦ ﻧﻤﺮﻩ , ,



بازدید : 370
نویسنده : roholla

ارسال توسط: سید امیرحسین میرحق جو لنگرودی

پاسخ های جالب این دانش آموز باعث شد تا نمره صفر نگیرد. سوال ها و جوابها را بخوانید.

درکدام جنگ ناپلئون مرد؟
در آخرین جنگش

اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضا شد؟
در پایین صفحه

چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتنی بزنید بدون آن که ترک بردارد؟
زمین بتنی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد

علت اصلی طلاق چیست؟
ازدواج

علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟
امتحانات

چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟
نهار و شام

چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟
نیمه دیگر ان سیب

اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟
خیس خواهد شد

یک آدم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟
مشکلی نیست شبها می خوابد

چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟
شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد

اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید کلا چه خوهید داشت؟
دستهای خیلی بزرگ

اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند چهارنفر آن را درچند ساعت خواهند ساخت؟
هیچ چی چون دیوار قبلا ساخته شده!!!


:: موضوعات مرتبط: ﺍﺭﺳﺎﻟﯽ ﮐﺎﺭﺑﺮﺍﻥ , ,
:: برچسب‌ها: ﻧﻤﺮﻩ ﺻﻔﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺑﻴﺴﺖ ﺷﺪ!!!! , ﻧﻤﺮﻩ , ﺻﻔﺮ , ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ , ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ , ﺑﻴﺴﺖ , ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ , ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺟﺎﻟﺐ , ,



exam (ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ)
نوشته شده در دو شنبه 10 فروردين 1394
بازدید : 403
نویسنده : roholla

One day a student was taking a very difficult essay exam. At the end of the test, the prof asked all the students to put their pencils down and immediately hand in their tests.

روزي يك دانش‌آموز يك آزمون خيلي سخت داشت. در آخر امتحان، استاد از همه‌ي دانش‌آموزان خواست كه قلم‌هايشان را پايين بگذارند و بلافاصله دست خود را در روي برگه خود بگذارند.

The young man kept writing furiously, although he was warned that if he did not stop immediately he would be disqualified. He ignored the warning, finished the test. Minutes later, and went to hand the test to his instructor.

مرد جوان با خشم به نوشتن ادامه داد، گو اينكه او مطلع بود كه اگر او بلافاصله دست نگه ندارد او محروم خواهد شد. او اخطار را ناديده گرفت و امتحان را تمام كرد. دقايقي بعد، با برگه‌ي آزمون به سوي آموزگار خود رفت.

The instructor told him he would not take the test.
The student asked, "Do you know who I am?"
The prof said, "No and I don't care."
The student asked again, "Are you sure you don't know who I am?"

آموزگار به او گفت كه برگه امتحاني او را نخواهد گرفت.
دانش آموز پرسيد: «مي داني من چه كسي هستم»
استاد گفت: «نه و اهميتي نمي دم»
دانش آموز دوباره پرسيد: «مطمئني كه مرا نمي شناسي؟»

The prof again said no. Therefore, the student walked over to the pile of tests, placed his in the middle, then threw the papers in the air "Good" the student said, and walked out. He passed.

استاد دوباره گفت نه. بنابراین دانش آموز رفت سمت برگه‌ها و برگه خودشو وسط اونا جا داد (جوری که استاد نمی‌تونست بفهمه که کدوم برگه اونه!) اونوقت [با خوشحالی] کاغذهایی که تو دستش بود رو به هوا پرت کرد و گفت: ایول (یا همان خوب!) و رفت سمت بیرون.


:: موضوعات مرتبط: ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﮕﻠﻴﺴﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺗﺮﺟﻤﻪ (English) , ,
:: برچسب‌ها: ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ , exam , ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺑﺎ ﻫﻮﺵ , ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﮕﻠﻴﺴﯽ , ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﮕﻠﻴﺴﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺗﺮﺟﻤﻪ , ﺗﺮﺟﻤﻪ , ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 29 صفحه بعد